در همه شهر های ایران افرادی از طرف شاه موظف هستند که مراقب باشند هر روز نرخ ارزاق چه حال دارد و حکم بدهند که چیزی علاوه از قیمتی که میان خودشان برای هر جنسی معین کرده اند زیادتر فروخته نشود و برای خبر عامه در هر هفته قیمت هر چیزی را جار میکشند . بتوسط همین اشخاص بزودی شاه (صفی) خبر رسید که حاکم بدون اجازه شاه مالیاتی به میوه ها بسته است، شاه بقدری متغیر شد که حکم کرد حاکم را با زنجير باصفهان بردند و تشدد فوق العاده نسبت با او بعمل آورد . همینکه خان را وارد اصفهان کردند شاه او را آورد بدرب عمارت سلطنتی و با حضور تمام مردم به پسرش حکم کرد که اول سبیلهای پدرش را بکند و بعد بینی و گوشهایش را ببرد، پس از آن چشمهایش را بترکاند و بالاخره سرش را از تن جدا کند. همه این احکام که اجرا شدشاه پسر را بجای پدر حاکم قم کرد و پیرمرد عاقلی را به نیابت او مقرر داشت و او را با حکمی باین مضمون به قم فرستاد « اگر تو از آن سگی که بدرك رفت بهتر حکومت نکنی ترا به سخت ترین قسمی از اقسام بقتل خواهم رسانید »
بن مایه : سفرنامه تاورنیه