واقعیت اینست حکومت جمهوری اسلامی ایران با توجه به شرایط فعلی در تلاش است که به هر نحوی که شده است اقتصاد و وضعیت بحرانی کشور را سامان دهد اما نمی توانند چرا؟
از دیدگاه اینجانب مشکل ابن کشور تنها در حوزه ارز نیست بلکه در بسیاری از حوزه ها دارای مشکل اساسی و بنیادین هستیم بعنوان مثال در صنعت ساختمان، کلیه بناهای سازه ای ما عمر کوتاه دارند و غیر اصولی ساخته می شوند و حتی کمتر از یک سال ، آسفالت خیابانها و پلها و ساختمانهای ما نیاز به تعمیر و نوسازی دارند و یا درحوزه صنعت خودرو بعنوان مثال خودروها دارای امکانات پنجاه سال گذشته هستند و امنیت و نوآوری آن صفر است و یا در حوزه مدیریت شهری هم ، نحوه مدیریت شهر و بالاخص در بحران ها تفریبا هیچ است و هزاران نمونه دیگر.
خوب سوال اینست واقعا چه اتفاقی افتاده است؟
دولتمردان مدعی هستند که فشار های خارجی و آمریکا باعث این نابسامانی است !!
در پاسخ باید گفت اولا خود این موضوع نشان میدهد ما در حوزه دیپلماسی هم مشکل داریم و دوما این رقابتها در بین کشورهای بزرگ مانند آمریکا چین و هند به مراتب بیشتر است پس چطور بی نظمی علمی، اجتماعی و اقتصادی در آنها دیده نمی شود؟
اینجانب در حین ده ها سال تدریس و تحقیق در کشورهای مختلف و مقایسه آن با ایران متوجه موضوعی شدم و اینست که در کشور ما حضور افرادی با مدارک آفتابه ای باعث چنین مشکلی شده است!
شاید تعجب کنید از این اصطلاح، ولی واقعا خطر چنین افرادی بسیار بیشتر از یک بیماری طاعون و حمله با یک بمب هسته ای به یک کشور است چون طاعون تمام می شود ولی این افراد خیر.
ابتدا سوال می شود این افراد چه کسانی هستند و چگونه در ادارات رشد می کنند و چگونه صاحب مدارک آفتابه ای می شوند.
این افراد معمولا در کودکی در بین اقوام و محیط مدرسه سرخورده هستند و معمولا خبرچین ناظم مدرسه و معلم هستند. در نوجوانی و دانشگاه پس از آنکه به یکسری نهاد ها یا افراد اتصال پیدا می کنند به شغل های مختلفی مانند مخبری و آزار و اذیت همکاران و نهایتا چابلوسی تمام قد مدیران خود مشغول می شوند که اگر ژن آقازادگی هم اضافه شود این مسیر ترقی زودتر طی می شود.
اما تا به اینجا هنوز مشکلی نیست ، ولی این افراد جهت گرفتن پست های کلیدی نیاز به مدرک تحصیلی دارند یا وجه ای در جامعه پیدا کنند.
در این هنگام بستگی به میزان اتصال خود به افراد خاص یا نهادهای خاص به دانشگاه های مختلف بدون کنکور یا نیمه کنکور(سهمیه) خواهند رفت. افراد ژن برتر به دانشگاه های انگستان و بعضا هند می روند و الباقی در دانشگاه های آزاد و پیام نور و غیره خواهند رفت که معمولا یا در کشور مقصد نیستند یا اصلا در کلاس ها حضور ندارند ولی بهرحال سیاست کشور انگستان و دانشگاه آزاد و علمی کاریردی در مقابل چنین افرادی کرنش است.
این افراد هم معمولا از چند سازمان درپیت ان جی اویی که اصلا معلوم نیست ماهیت آنها چیست یکی دو مقاله هم چاپ می کنند.
ممکن است بگویید خوب این افراد نون وماست خود را می خورند شما چکار دارید؟
درجواب می گویم: ما کاری نداریم آنها کار دارند.
چطور؟
این افراد به علت آنچه که در بالا شرح داده شد به پستهای کلیدی مانند وزارت، معاونین وزیر، مدیر سازمانهای کلیدی، شهرداری ها و غیره با مدارک دکتری و فوق لیسانس می رسند. بازهم تا اینجا مشکلی نیست
اما زمانی که این افراد به جایگاهی میرسند با اینکه خود می دانند دکتر و کارشناس نیستند اما شروع به سیاست گذاری و تز دادن برای وزارتخانه، سازمان و اداره وجامعه می کنند!
بنده با صدها تن از این اقراد برخورد داشتم، شخص می گوید من دکتری از فلان دانشگاه از انگستان دارم ولی حتی نمی تواند یک کلمه انگلیسی صحیح صحبت کند حتی همه کسانی که دانشجوی دکتری هستند این را می دانند شرط دکتری داشتن تسلط به زبان انگلیسی و گذراندن امتحان جامع آنست.
شخص هیچگونه تسلطی به رشته تحصیلی خود ندارد و البته این موضوع ابنقدر در جامعه اپیدمی شده است که مشاهده شده ، ریاست امور شهری با یک دامپزشک باشد و ریاست نظام مهندسی با یک دندان ساز.
ممکن است شما بخندید اما بنده شخصا در همین سال جاری با این افراد و جایگاه ها شخصا برخورد داشته ام.
خوب ، یک دندان ساز چگونه در امور مهندسی نظر می دهد که معاون فلان وزیر است! یک فرد با سابقه نظامی چگونه می تواند مدیر یک بیمارستان یا شهردار شود؟
فردی که هیچ دوره ای در زمینه اقتصاد ندیده و درپستی غیر مرتیط مانند صدا وسیما کار می کرده چگونه می تواند مدیریت تجاری و اقتصادی یک کشور را به عهده بگیرد؟
فقط بخاطر وابستگی به افراد یا جریان خاص و به صرف داشتن یک مدرک آفتابه ای!
کار به اینجا ختم نمی شود این افراد اولا از بکارگیری افراد مجرب هراسانند چون فرد پخته علمی که نه چاپلوسی می کند ونه خبرچینی و براساس علم خود ، راهکارهای مناسبی جهت سامان بخشیدن به مشکلات می دهد و درنتیجه مدیران آفتابه ای از بکارگیری چنین افرادی خود داری کرده و شبیه خود را می یابند.
خوب تغییر یک وزیر و مدیر و رییس آفتابه ای و بکارگیری یک آفتابه ای دیگر ، تنها در کوتاه مدت جواب خواهد داد و لاغیر.
یک مثال ساده از کلان شهر کرج که دومین شهر پرجمعیت کشور می آورم:
فردی به نام محمدرضا احمدی نژاد شهردار کلان شهر کرج می شود ودر مدت دوماه بیش از دویست طرح می دهد و به عنوان شهر دار نمونه ، مدال افتخار خدمت آستان قدس رضوی به محمدرضا احمدی نژاد شهردار کرج، اهدا می شود و ار او در وزارت کشور و ریاست جمهوری تقدیر می شود.
لینک :
http://karaj.ir/portal/home/?news/235992/287932/494128/اهدای-مدال-افتخار-خدمتِ-آستان-قدس-به-شهردار-منتخب-کرج
پس از مدتی معلوم می شود طرف کلاهبردار بوده و کلا مدرک و پایان نامه او جعلی است.
لطفا لینکهای ذیل را ببینید
https://www.farsnews.com/news/13970518000538/مدرک-دانشگاهی-شهردار-کرج-باطل-شد-پایان-نامه-کپی-بود
http://www.tabnak.ir/fa/news/823843/مدرک-دانشگاهی-شهردار-کرج-باطل-شد
این مثال بالا یک نمونه بسیار کوچک از مردان کوچک با مدارک علمی آفتابه ای که فقط به علت ارتباط با افراد خاص و نهادهای ویژه که علنی شده است.
متاسفانه در ده ها سال گذشته ، اکثر نخبگان علمی، سیاسی و اقتصادی این مرز و بوم یا کشور را ترک کرده اند یا بالاجبار یازنشسته شده اند و یا بعضا به زندان افتاده اند.
و مردانی با مدارک آفتابه ای با چنگ و دندان به میزهای خود آویزان هستند ، و همانطور که همگی می دانیم چاپلوسی از بی مایگی حاصل می گردد پس یک چاپلوس توان ساماندهی اوضاع را ندارد و تمام مراحل ترقی خود را از راه چاپلوسی و تخریب دیگران طی نموده است و چه زندگی انسانهای فرهیخته و بی گناهی به دست این افراد به نابودی کشیده شده است و یا منابع مالی و اقتصادی این مرزو بوم با تزهای کیلویی به هدر رفت.
واین درد بزرگ جامعه است که اینجانب به زبانی ساده و غیر دیپلماسی گفتم و این درد مرا بدرستی یاد سخن زرنشت انداخت که فرمودند : زنندهترين حيواناتي که من تا کنون ديده ام چاپلوسانند آنان افراد بی مایه ای هستند که مردمان قوم خود را آزار می دهند و تنها به منافع خود فکر می کنند و هرگز برای ملت خود سودی نخواهند داشت.
نویسنده : دکتر حشمدار